سیستم 4 - 4 - 2 قسمت دوم

شیوه فشرده سازی ساچی و باز شدن فضاها در فوتبال مدرن


پس 4-4-2 به عنوانی سیستمی مبتنی بر کار دفاعی می تواند باز هم ادامه پیدا کند، چنانکه این سیستم چیدمان مورد علاقه آریگو ساچی هم بوده است، کسی که احتمالاً پیش بینی کننده ترین مربی فوتبال تاریخ لقب می گیرد. با این حال ، این خاصیت دفاعی ِ این سیستم بوده است که 4-4-2 را برای وی کارآمد کرد. قدرت عظیم میلان در اواخر دهه 80 به دلیل توانایی پرس آن بود، ساچی برای تیمش در زمان از دست دادن مالکیت توپ، فاصله 25 متری بین مهاجم نوک و دفاع وسط را تعریف کرد. آنها در زمین خود فشرده شدند و در این زمان 4-4-2 معنی پیدا می کرد چرا که خط هافبک چهارگانه به این معنی بود که هر یک از 4 عضو خط دفاع توسط یک هافبک حمایت میشد و در نتیجه احتمال تنها ماندن آنها کاهش می یافت ( تنها ماندن یک مدافع به معنی ایجاد فضای خالی در پشت اوست که به نوبه خود نگرانی بزرگی محسوب می شود

.)

تملک توپ چندان اهمیتی برای ساچی نداشت. من به تازگی پیروزی 5 بر صفر میلان برابر رئال مادرید را در بازی برگشت نیمه نهایی جام اروپایی در سال 1989 تماشا کردم و از دیدن ِ اینکه میلان چقدر زیاد (نسبتاً می گویم) توپ را از دست می داد، شوکه شدم. مادرید برای زمان های طولانی تیم ِ بهتر در گرداندن توپ به نظر می رسید، اما تلاش های آنها به دلیل پویایی ِ تیم ساچی ناتمام می ماند (هرچند با این همه باز هم نتیجه 5-0 بسیار عجیب به نظر می رسد) این احتمالاً زمانیست که – همانطور که اگیل اولسن

(Egil Olsen) به طرزی واقع بینانه تر نشان داد – یک تیم مجبور است بین حفظ تملک توپ و اولویت های بالاتر نسبت به تملک توپ یکی را انتخاب کند.

پرس ِ حریف هنوز بخشی از این بازی است، بارسلونا و اسپانیا هردو پرس دفاع ِ حریف را به بهترین نحو اجرا می کنند اما با آزاد سازی قانون آفساید اجرای این تاکتیک بیش از پیش مشکل شده است. مناطق موثر بازی بازتر شده اند و در نتیجه سیستم های سه خطه اکثراً به سیستم های چهار لایه تبدیل گشته اند

.

شاید متقاعد کردن بازیکنان به کنار گذاشتن شیوه گذشته شان و تمرین دادن آنها برای استفاده از سیستم 4-4-2 ِ پرس کننده امکان پذیر باشد ( شاید این مورد در مورد روی هادسون صدق کند اگر وی بخواهد سیستم فولهام را در لیورپول ِ این فصل پیاده کند) اما دست یافتن به آن سطح از نظم، کاری خسته کننده ست و منجر ِ به تضعیف روحیه و کسالت آور شدن تمرینات می گردد، پروسه ای که حتی برای خود میلان هم پس از سه فصل سنگین تر از توان ِ تحمل تیم شد. اجرای این تئوری در آن زمان دشوار بود و اکنون با توجه به تغییرات قانون آفساید و آزادی بیشتری که در اختیار بازیکنان قرار داده شده است، تغییر در باشگاه ها بسیار دشوارتر از قبل می باشد. و در سطح ملی که زمان موجود برای کار با بازیکنان بسیار محدود است و همچنین آنها به دلیل فعالیت باشگاهی شان غالباً خسته اند، انجام این کار غیرممکن است. نکته ای که حتی ساچی نیز مجبور شد آن را درک کند

.

4-4-2

به پایان نرسیده است.

کاری که جام جهانی انجام داد، افشا کردن مشکلات چیدمان 4-4-2 بوده است: این موضوع که از نظر تعداد ِ افراد در میانه زمین، این سیستم مغلوب شد، بدون حضور چهره های شاخص در پرس ِ سرسختانه رخ داد.باید دانست که گسترده شدن فضاهای موثر در بازی سبب شد فضای جلو و پشت هافبک ها بی دفاع گذارده شود و همین فضای بین دفاع و هافبک های انگلیس بود که به خوبی و بارها توسط مسعود اوزیل در نیمه اول بازی آلمان-انگلیس شکافته شد.( این فضا همانطور که توسط ماتیاس سیندلر

(Matthias Sindelar)، آلفرد بیکل(Alfred Bickel)، لادیسلاو کوبالا(Laszlo Kubala)، ناندور هیدگکوتی(Nandor Hidegkuti )، پله، گونتر نتزر(Günter Netzer)، دیگو مارادونا، رود گولیت(Ruud Gullit)، زین الدین زیدان، روی کوستا(Rui Costa)، خوان رومن ریکلمه و تعداد بیشماری از بازیکنان دیگر نشان داده شد، ضعف تاریخی انگلیسی ها بوده است. و همین ضعف یکی از دلایل موفقیت بی اندازه اریک کانتونا، دنیس برگکمپ و جیانفرانکو زولا در لیگ برتر دهه 90 بوده است). جدا از موج خشمی که برای اجرای عدالت ِ فوری پس از مردود اعلام شدن گل سالم لمپارد برخاسته بود، می توان به نوعی تمایل انگلیس ها را برای بستن فضای یاد شده در میان سبک باز و خطرناک آنها در نیمه دوم همان بازی دید.

در لیگ برتر انگلستان در این فصل احتمالاً حدود نیمی از تیم ها از سیستم 4-4-2 استفاده می کنند بدون اینکه از آن بصورت کاملاً تخریبی استفاده کنند. این به دلیل نداشتن یک تاکتیک جامع نیست، یا حداقل تنها به این دلیل نیست: 4-4-2 برای کسانی که در انگلستان بزرگ شده اند، نوعی قرارداد وِ پیش فرض محسوب می شود. این سیستمی ست که تمام بازیکنان در این کشور آن را درک می کنند. با این حال، کمربند هافبکی ِ 5 نفره مشکلات خود را دارد، شاید بارزترین مشکل – خصوصاً برای تیم هایی با توان تکنیکی کمتر – جلو آوردن نفرات برای حمایت تک مهاجم باشد

.

در تیم هایی که به معنای واقعی کلمه "بی نقص" نیستند، شاید بهتر باشد به سادگی به بازیکنان اجازه دهیم بر اساس طبیعتشان بازی کنند. و بعد موضوع کادر فنی مطرح می شود، خصوصاً در باشگاه هایی که نسبتاً کم درآمد هستند. برای مثال در ساندرلند، استیو بروس

(Steve Bruce) شاید استفاده از سیستم 4-2-3-1 را ترجیح دهد، اما وقتی او زوج ِ باکیفیت کِنواین جونز(Kenwyne Jones) و دَرِن بنت(Darren Bent) را در اختیار دارد، دخالت کردن در آن بی معنی به نظر می رسد، حتی اگر نتیجه فرعی این تصمیم این باشد که بروس گاهاً کنترل هافبک ها را در میانه زمین از دست دهد. کیفیت ساندرلند در فصل گذشته با انتقال استید مالبرانک (Steed Malbranque ) به سمت چپ و تمایل او برای حرکت به داخل، به وضوح ارتقا یافت. این تغییر یک بازو به صورت هافبک میانی به ساندرلند اضافه کرد و باعث شد کنترل این تیم بر میانه میدان افزایش بیابد.

با این تفاسیر می توان گفت که 4-4-2 به پایان نرسیده است، اما این جام جهانی ثابت کرد جریانی که از دهه گذشته منشأ گرفته، با بیشترین توان خود به مقابله با این چیدمان برخاسته است

.

*
تمام بازیکنانی که در این تبلیغ تلویزیونی حضور داشتند، هر یک به گونه ای در جام جهانی مأیوس کننده ظاهر شدند، مانند دیدیه دروگبا، فابیو کاناوارو، وین رونی، فرانک ریبری و ... . به همین دلیل گفته می شود این تبلیغ نفرین شده است!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد