مربیگری در فوتبال

روشهای مربیگری :
روشهای مربی گری سه گونه اند :
1-دموکراسی 2- دیکتاتوری 3- شیوه ای بین دموکراسی و دیکتاتوری
 
بهترین شیوه مربی گری مخلوطی از دموکراسی و دیکتاتوری است در شیوه دیکتاتوری نظر بازیکنان اهمیتی ندارد و فقط مربی خودش را صاحب نظر می داند و ارزشی برای دیگران قائل نیست . مثلا ادولاتک که الان مربی گیری نمی کند. در شیوه دموکراسی زیاد هم بازیکنان سو استفاده می کنند و نباید با بازیکنان بیش از حد خودمانی باشیم بلکه مربی می تواند با بازیکنان در صورتی که شرایط را درک نمایند و به نظرات مربی احترام بگدارند خودمانی باشد.
وظایف یک مربی چیست ؟
در در جه اول وظیفه مربی اینست که تیمش را طوری تمرین دهد که از نظر فیزیکی و روحی قابلیت بازی کردن داشته باشد و قدرت رهبری او تقویت شود در مهمترین و ظایف یک مربی سه نکته وجود دارد :
1-تعلیم و آموزش فیزیکی و تکنیکی
2-تعلیم و تربیت فردی و گروهی و تیمی
3-متحد کردن بازیکنان (ایجاد احساس همبستگی ) یک روح بودن.
از وظایف دیگر مربی اینکه نماینده باشگاه هست. و مربی مثبت باشد و آنها را به جامعه بخصوص مطبوعات منتقل نمایند.
وظایف مربی بعد بازی :
مربی باید احساسات خود را تحت کنترل در آورد .تنها کسی که در آلمان توانست عملا اینرا نشان بدهد و احساسات خود را بعد از بازی کنترل نماید اوتمار هیزفیلد بود.بخصوص بعد از باخت احساسات خود را بخوبی کنترل می نمود . اوتمار هیزفیلد همیشه منصفانه قضاوت می نمود مربی از لحاظ انسانی و شخصیتی اجازه انتقاد ندارد بلکه فقط باید در مورد بازی قضاوت و اظهار نظر نماید.
 
در دوران مربی گری یک تیم نباید قرار دادها را جدی گرفت چرا که درصورت عدم موفقت قراردادها لغو می شوند و باشگاهها پای بند نخواهند بود.
مربی باید راز موفقیت را در دراز مدت تجربه نماید تا ثبات داشته باشد.
مربی باید رواشناس باشد.روانشناسی پیش قضاوتهای جالبی ندارد اگر تیمی روانشناس بیاورد می گویند مگر بازیکنانش روانی هستند. اما یک روانشناس باید تمام خصوصیات روحی و روانی و خانوادگی بازیکنان را ارزیابی نماید و در درجه اول مربی تیم بخواهد یک روانشناس در کنارش باشد اگر رئیس باشگاه بخواهد اینکار را انجام دهد مربی نمی پذیرد که یک رواشناس بدون اجازه او در کنار تیم باشد.بلکه یک مربی با هوش باید بداند با آوردن یک روانشناس کار خودش را کمتر می شود در این صورت مربی و روانشناس می توانند با همدیگر تعامل داشته باشند و روانشناس فقط باید پند دهنده باشد.نه اینکه در کارهای دیگر نیز دخالت کند.
چگونه می توان استرس را کنترل و در بازیکنان ایجاد انگیزه کرد ؟
بهتر است که بعضی از بازیکنان یک روز قبل از بازی متوجه شوند که در ارنج (آرایش ) تیم قرار گرفته اند تا شب را بدون دغدغه بخوابند این هنر مربی است که باید بداند چگونه بازیکنان خود را اماده مسابقه دادن نماید و چگونه با آنها سخن بگوید و بداند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
مربی باید با بازیکنانش مثبت صحبت کند و با تمام تیم مثبت صحبت شود و باید از گفتن بدیها و ضعفها خود داری کرد.
در آلمان هر سه ماه یک بار مربیان کلاس توجیهی دارند و دور هم جمع می شومد و تبادل نظر می کنند و این نشست ها باعث پیشرفت و ترقی مربیان می شود حتی اگر ده درصد برداشت نماید.
جلسه ارزیابی مسابقه چه زمانی برگزار می شود ؟
در آلمان روز بعد بازی رئیس باشگاه مدیر تیم و مربی جلسه می گذارند و به حل و فصل مشکلات می پردازند و دلایل متفاوت کنش و واکنشهای موجود در بازی را مطرح می نمایند و از کادر فنی سوال می شود : آیا مشکل تیم حل می شود یا نه ؟
بعد از جلسه با کادر فنی مدیر تیم می تواند در مورد مربی قضاوت نمیاد. یک مربی در حیطه و ظایفش قدرت بالایی دارد.
مسئولیت تیم با مربی است و مدیر تیم مصاحبه می کند یک کمک مربی در آلمان مسئولیت زیادی دارد مثلا در رابطه با انجام تمرین برنامه هفتگی جدا ولی در روز تمرین وظایف تقسیم می شود و هرکس وظیفه خاص خودش را انجام می دهد و قبلا همه چیز برنامه ریزی شده است و هرکس فقط به وظایفش عمل می کند.
-زمان صحبت کردن با تیم باید حداکثر بیست دقیقه باشد
ارنست هاپل از مربیان موفقی بود که بعد از بازی راجب بازی صحبت نمی کرد و بیشتر مدیر تیم را برای مصاحبه می فرستاد.
کریستف دام اولین نفری بود که نیاز به یک روانشناس را اعلام نمود.
مربیان صاحب سبکی و تحصیل کرده موفقترند و بازیکن بزرگ بودن دلیل موفقیت در مربی گری نیست مثل رودی فولر اینکه بازیکن بزرگی بوده است می تواند تیم را بچرخاند این تفکر شاید برای کوتاه مدت مفید باشد اما در دراز مدت موفق نخواهد بود .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد